پدر با خود نجوا کرد: خدایا مزرعه‌ام تشنه و ترک خورده است، باران بفرست.
مادر زیر لب گفت: خدایا سقف خانه‌ام چکه می‌کند، خودت ما را از باد و باران حفظ کن.
.
.
.
کودک اندیشید: باران ببارد چه بهتر، باران نبارد چه بهتر!
یه بنده خدا نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد
پیشش ...
مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت ...
طرف یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما
بشو بذار واسه بعد ...
مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من
الان نوبت توئه ...
اون مرد گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد
جونمو بگیر ...
مرگ قبول کرد و اون مرد رفت شربت بیاره
...
توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت ...
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت
...
مرد وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد و نوشت
آخر لیست و منتظر شد تا مرگ بیدار شه ...
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی
خستگیم در رفت!
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به
جون گرفتن میکنم!
نتیجه اخلاقی : در همه حال منصفانه رفتار کنیم و بی جهت
تلاش مذبوحانه نکنیم !
همه انسانها مسافر زمان هستند اما...
زمان برای همه انسانها یکسان نیست
من وقتی دچار مشکلات میشدم فکر میکردم خدا دوستم نداره و شاید براش مهم نیستم که به من این همه سختی میده، الان میفهمم که مشکلات راهی به سوی خوشخبتی است و باعث شده که خیلی چیزها بدون هیچ مشکلی برام فراهم بشه برای همین از خدا ممنونم هستم و میگم خدا دوست دارم به اندازه چیزهای که خلق کردی
من وقتی دچار مشکلات میشدم فکر میکردم خدا دوستم نداره و شاید براش مهم نیستم که به من این همه سختی میده، الان میفهمم که مشکلات راهی به سوی خوشخبتی است و باعث شده که خیلی چیزها بدون هیچ مشکلی برام فراهم بشه برای همین از خدا ممنونم هستم و میگم خدا دوست دارم به اندازه چیزهای که خلق کردی
همه ادما یه وقتهایی تو زندگیشون کم میارن.نا امید میشن.اما مهم اینه که حتی اگه به تار مویی بند باشن، بریده نشن. خدا خیلی جاها بهم نشون داده حواسش بهم هست.هنوزم بهم امید داره.با اینکه من در نهایت بدی بودم بازم بهم گفت بیا و من هم صداشو شنیدم .واقعا شنیدم.
چرا نداري هاي خويش را ميشمريم ولي حساب
دارائيهايمان را نداريم.
چرا بديها ديدمان را پر كرده ولي خوبيها در پشت
پلكهايمان قايم سده اند؟
چرا پينه دستهاي پدر را نميفهميم ولي سيلي او را
فراموش نميكنيم.
به قول سهراب: چشمها را بايد شست جور ديگر بايد ديد.
اماديري نميگذرد كه همه چيز بهتر خواهد شد.
فراموش مكن اين يك واقعيت است:تا باران نباشد
رنگين كمان نيست. تا تلخي نباشد شيريني نيست
و گاه همين دشواري هاست كه از ما انساني
نيرومند تر و شايسته تر ميسازد.
خورشيد بار ديگر درخشيدن آغاز ميكند.
لبخند بزن؛
برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید رفته را بازگرداند،
تجربه ثابت کرده است که گاه ، قوسی کوچک ، میتواند معماری بنایی را نجات دهد ...
آری ، خنده های تـــو
بزرگترین ِ آرزوهـــایِ مـن انـد.
شادمانه بخــند؛
بگذار تا برآورده شوند ...
بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی ...،دلت بگیره ولی دلگیری نکنی...
شاکی بشی ولی شکایت نکنی...،گریه کنی اما نذاری اشکات پیدا بشن...
خیلی چیزا رو ببینی ولی ندیدش بگیری...،خیلی حرفا رو بشنوی ولی نشنیده بگیری...
خیلی ها دلتو بشکنن و فقط سکوت کنی...
خوب!!همسفر خوب و با حال یعنی همین دیگه...
نگذار او رنگت کند! به رنگ غم ..
هفته همسفر گرامي باد
ترکش‌های اعتیــاد را در صدف قلب خویش تبدیل به زیباتـــرین ستارگان نمودید و با آن
ستارگــان توانستیم راه خود را در میان ظلمات اعتیــاد به روشنایی روز هموار نماییم.
چون ستارگــان بدرخشیــد و انوارتــان حیات‌بخش بــاد.
استاد امین دژاکاماحساس بزرگ قطره بودن است
دراقیانوس آرام هستی
تمركز روي مشكل ياراه حل مسئله؟!
هنگامي كه (ناسا) برنامه فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز كرد با مشكل كوچكي روبه روشد.
آنها دريافتند كه خودكارهاي موجود در فضاي بدون جاذبه كار نمي كنند(جوهرخودكاربه سمت پايين نمي آيد و روي كاغذ نمي ريزد).
براي حل اين مشكل با بيش از يك دهه تحقيق و صرف 12ميليون دلار خودكاري طراحي كردند كه در محيط بدون جاذبه مي نوشت زير آب كار مي كرد روي هر سطحي مي نوشت و از دماي زير صفر تا 300 درجه كار مي كرد.
اما رقيب آنها روسيه راه حل ساده تري پيدا كرد.آنها از مداد استفاده كردند.
نتيجه:
روش اول:تمركز روي مشكل(نوشتن درفضا!)
روش دوم:تمركز روي راه حل(نوشتن درفضا باخودكار!!)
درمسئله درمان اعتياد هم مي توان به همين صورت عمل كرد كه آيا بايد روي مشكل خود تمركز كنيم يا بادرك صورت مسئله روي راه حل آن تمركز و تفكركنيم.
منبع: وبلاگ محموداسماعیلی
شرط عاشق خداوند بودن ، عشق به مخلوق اوست !
روزی روزگاری مردی توانگر در شهری کوچک زندگی می کرد. این مرد همیشه با خداوند صحبت میکرد و با او به راز و نیاز می پرداخت.
روزی خداوند پس از سال ها با مرد صحبت کرد و به مرد قول داد که آن روز به دیدار او بیاید. مرد از شادمانی فریاد کشید، منزلش را آماده کرد و در انتظار آمدن خداوند نشست.!
چند ساعت بعد در کلبه او به صدا درآمد! مرد با شادمانی به استفبال رفت......
دادگاهی حضرت آدم به جرم نقض فرمان
نامت چه بود؟ آدم
فرزندِ؟ مرا نه مادری نه پدری است ، بنویس اولین یتیم خلقت
محل تولد؟ بهشت پاک
اینک محل سکونت؟ زمین خاک
قدت؟ روزی چنان بلند که همسایه خدا اینک به قدر سایه بختم به روی خاک
اعضاء خانواده؟ حوای خوب و پاک - قابیل خشمناک – هابیل زیر خاک
روز تولدت؟ روز جمعه ، به گمان روز عشق
رنگت؟ اینک فقط سیاه ، زشرم آن گناه
چشمت؟ رنگی به رنگ بارش باران که ببارد زآسمان
وزنت؟ نه آنچنان سبک که پرم در هوای دوست – نه آنچنان وزین که نشینم به روی خاک
جنست؟ نیمی مرا زخاک ، نیمی دگر خدا
شغلت؟ در کار کشت امیدم
شاکی تو؟ خدا
نام وکیل؟ آن هم خدا
جرمت؟ یک کام از درخت وسوسه (شجره خبیثه)
تنها همین؟ همین!
حکمت؟ تبعید در زمین
همدست در گناه؟ حوای آشنا
ترسیده ای؟ کمی
زچه؟ که شوم اسیر خاک
آیا کسی به ملاقاتت آمده؟ بلی
که؟ گاهی فقط خدا
دلتنگ گشته ای؟ زیاد
برای که؟ تنها خدا
آورده ای سند؟ بلی
چه؟ دو قطره اشک
داری تو ضامنی؟ بلی
چه کسی؟ تنها کسم خدا
در آخرین دفاع؟ می خوانمش چنان که اجابت کند دعا
می خوانمش چنان که اجابت کند دعا....
نویسنده : محمود اسماعیلی
همه
محبتت را به پای دوستت بريز ولی همه اسرارت را در اختيار او نگذار. حضرت علی (ع(
اگر می‌خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان خود نیکی کنید. کوروش بزرگ
ابله‌ترین دوستان ما، خطرناک‌ترین دشمنان هم هستند. سقراط
خدایا! مرا از دوستانم محافظت بفرما. چون می‌دانم چگونه خویشتن را
در مقابل دشمنانم حفظ کنم! ولتر
آن که از دشمن داشتن می‌ترسد، هرگز دوست واقعی نخواهد داشت. هزلت
هرگز بخاطر دوستت، از انجام وظیفه‌ای چشم مپوش. سن لانبر
دوستان را در خلوت توبیخ کن و در
ملاءعام تحسین. اسکاروایلد
همه کسانی که با تو می‌خندند دوستان تو نیستند. ضرب المثل
آلمانی
چیزی
در جهان بهتر از دوست واقعی نیست. آکویناس
در دوستی درنگ کن، اما وقتی دوست شدی ثابت قدم و پایدار باش. سقراط
هیچ دوستی بهتر از تنهایی، برای اهل اندیشه نیست. ارد بزرگ
دوستی برای خود برگزین که به گاه سختی و درماندگی مددکارت باشد. بزرگمهر
رابطه قلبی دو دوست نیاز به بیان الفاظ و عبارات ندارد. جبران خلیل جبران
پدر یکساعت زودتر به خانه بیا...
مرد ديروقت ، خسته از كار به خانه برگشت . دم در پسر پنج ساله اش را ديد
كه در انتظار او بود:
‐ سلام بابا ! يك سئوال از شما بپرسم؟
‐ بله حتمأ. چه سئوالي؟
‐ بابا ! شما براي هرساعت كار چقدر پول مي گيريد؟
مرد با نا راحتي پاسخ دا د: .......................
این وبلاگ متعلق به جمعیت احیای انسانی کنگره 60 نمایندگی شهرری است که در زمینه پیشگیری - مهار - درمان رایگان اعتیاد مشغول به فعالیت می باشد.