عزت نفس
در آموزه هاي دينيمان جمله اي داريم با اين عبارت:«كُلُّ مَلُودٍ يَولَدُ عَلَي الفِطرَه»هر متولد شدهاي بر اساس فطرتش متولد مي شود.فطرت چيست؟فطرت همان است كه عوام الناس به آن ذات مي گويند البته ذات در متون علمي هم به كار برده شده است.مي گويند فلاني بد ذات است يا خوش ذات است.در واقع ذات همان چيزي است که....
خاصیت آدمیزاد
چرا من؟
این سوال مشترک خیلی از دوستان ماست.گاهی به دلایلی که یکی از آنها متفاوت دانستن خود از دیگران است از خودم می پرسم من که با دیگران تفاوت دارم من که جایگاه اجتماعی ام از دیگران بالاتر است و مواردی از این قبیل پس چرا .....
برداشت من از سی دی حس ( امین دژاکام)
هیچ کس را به زور نمیتوان درمان کرد و همین طور نمیشود به زور مصرفکننده نمود ، ما دو نیروی درون و بیرون داریم و کسی که خواستهای دارد یک سر آن درون اوست و یکسر در بیرون شخص است و خواسته هرکس از درون او میباشد و نقش بیرون نقش بستر و کاتالیزور است ، حرکت ما به هر موضوع با توجه به خواستههای ماست جنس خواسته ما اگر از براده آهن باشد محیط بیرون از آهنرباست و ایندو جذب یکدیگر میشوند و برای تبدیل خواسته باید ماهیت آن را تغییر دهیم و جنس خواسته را به چیزی تبدیل کنیم که جذب آهنربا نشود
اگر فنری را با دست نگهداریم تا مدتی قادر خواهیم بود نگهداریم و بعد از مدتی فرار میکند و این مانند همان قطع ناگهانی و خودداری از مصرف است ، مانمیتوانیم زور بزنیم مواد نزنیم و باید خواسته نفس را تغییر دهیم چون بازور زدن نمیشود جلوگیری کرد
برای خودداری از کارهای ضد ارزشی آرامآرام و به صورت تدریجی آنها را کم میکنیم ،اگر در یک خانه چند مواد فروش باشد و ما خانه را خراب کنیم اینها فقط از آنجا منتقل میشوند هیچ تغییر دیگری نمیکند پس اگر خواسته منفی در ما هست یعنی یک ساختار منفی در ما شکلگرفته برای گریز زدن باید ابتدا خواسته در ما باشد،گاهی حسهایی درون ما بوجود میاید که محرک عقل ماست و ما را به سمت چیزی جذب میکند و این همان است که میگوییم چرا عقل فرمان اشتباه میدهد. وقتی میگوییم با مصرفکننده در سفر اول معاشرت نکن و یا وسایلت را نگه ندار برای این است که دو جوی آب در کنار هم و به موازات هم که یکی آلوده و یکی پاک در حرکتاند نهایتاً در هم نفوذ میکنند و این مانند وقتی است که حرف دیگران باعث تغییر حس ما میشود
چرا در ابتدا خوب سفر میکنیم ولی هرچه میگذرد سخت میشود به این دلیل است که در ابتدا نیروی منفی به خاطر ترکهای مکرر ما را باور ندارد که بتوانیم و میگوید جدی نیست و گردیم اما هرچه میگذرد میبیند جدی است و تمام تلاشش را میکند تا جلو ما را بگیرد ،و وقتی ما انرژی نداریم یا کم داریم ما را به سمت مواد میبرد تا انرژی از جنس منفی بگیریم .ما باید آموزش بگیریم چون نقش اول را آموزش دارد و آموزش در جمع ممکن است و فردی نمیشود آموزش گرفت ،کسی که منظم است و تسلیم سیستم درمان با شخص نامنظم حتماً تفاوت دارد
در تمام زندگی آموزش هست و اگر آموزش نگیریم نمیتوانیم درست زندگی کنیم و برای آموزش گرفتن باید دانستههای اشتباه قبلی خود را کنار بگذاریم و در جلسات حضور دقیق و کامل و منظم داشته باشم
مسافر علی رضا رهجوی آقای محمود اسماعیلی
یادم هست در سفر اول راهنمایم می گفت: اعتیاد را باید با تمام جهیزیه اش طلاق داد و من طبق برداشت خودم از صحبتهای ایشان اولین کاری که کردم با پسردایی ام که حدود 9 سال با هم مواد مصرف می کردیم کمتر رابطه برقرار میکردم و تلفن ساقی های مواد مخدر را از گوشی ام پاک کردم و کمتر به مکانهای قبلی ام می رفتم
اما همیشه در ذهنم این سوال بود که اگر روزی مثلا بطور غیرعادی به محلی که در حال مصرف مواد مخدر هستند بروم چه اتفاقی برایم می افتد. آیا مواد مصرف می کنم؟
این مسئله در طول زمان با سفر کردنم و افزایش داناییم حل شد و شاید بتوانم الان به جرات بگویم اگر تمام انسانهای روی زمین ساقی مواد مخدر بشوند نمی توانند ذره ای وسوسه مصرف مواد در من ایجاد کنند و در مورد عدم مصرف به جایگاه امن ذهنی و فکری رسیده ام.
اما چیز دیگری که همیشه ذهن مرا درگیر می کرد این بود که در مورد مسائل ضدارزشی دیگر نیز آیا همین حس را می توانم ایجاد کنم؟
تا اینکه یک روز به مهمانی دعوت شدیم که در آنجا برخی از افراد مشروبات الکی مصرف می کردند ، در ابتدا چیزی در ردونم گفت؛ مواد مخدر نزن ولی مشروب که عیبی ندارد. و با یک بار خوردن که چیزی عوض نمی شود.
در همین افکار منفی بودم که ندایی دیگر گفت؛ نخور و این کار را نکن.
یاد جملات وادی افتادم که خمر فقط مشروب نیست هر چیزی که روی ذهن انسان حجاب قرار دهد و قرار است از ضدارزشها فاصله بگیریم.
و خدا را شکر می کنم که آن شب مشروب مصرف نکردم. وقتی اینکه این موضوع را با راهنمایم صحبت کردم و تنها چیزی که گفت این بود: " حس زیبای تزکیه "
این جمله ممکن است 3 کلمه بیشتر نباشد اما برای من دنیایی از معنا و مفهوم را بدنبال داشت و آنقدر در من انرژی بودجود آورد که اگر مشروب هم می خورم اینگونه انرژی نمی گرفتم!
واقعاً یک مسافر در کنگره یاد میگیرد که چگونه به ندای آهسته درون توجه کند و اگر در صراط مستقیم قرار داشته باشد خیلی راحت از کارهای ضدارزشی دست برمی دارد و با تزکیه و پالایش بتواند به حال خودش برسد بدون اینکه مواد یا مشروب و .... مصرف کند.
البته این موضوع در سایر مسائل ضدارزشی دیگر نیز صادق است مثلا دروغ گفتن یا تهت زدن و.. که قبلاً از اینگونه کارها را خیلی راحت انجام می دادم و خیلی هم لذت می بردم و انرژی می گرفتم اما بعداً فهمیدم که این انرژی منفی می باشد و مثل انفجار نارنجک که اول پوسته خود را تخریب می کند و بعد باعث تخریب اطرافیان می شود. سعی کردم در حد توانم با آن مبارزه کنم.
امیدوارم روزی بتوان مثل رهایی از مواد مخدر از این نوع ضدارزشها هم ، به رهایی برسم.
به امید آن روز.
و تمام این کارها را مدیون آموزشهای کنگره 60 و راهنمایم آقای محمود اسماعیلی میباشم.
جوادعسکری رهجوی آقای محمود اسماعیلی
«هو الحق»
امشب هر كس به دليل و بهانه اي بيدار ميماند و شب زنده داري مي كند. يكي با دعا و نيايش وقرآن به سر گرفتن و يكي......
لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
هیچ نیرو و حرکتی نیست مگر از سوی خدای بزرگ و والا
خدایا!
مهم نیست روبه کعبه نشسته باشم یا رو به جنگل و دریا ،
مهم اینست هرکجا هستم وچشمم به هر آفریده ای که پر شده دلم لبریز از شوق تو باشد ، طواف کردن که همیشه گشتن دورخانه ی تو نیست!
گاه میشود نشست و به گستره دریا و عظمت آفرینش تو زل زد و نه هفت بار که هزار بار دورخانه ی تو طواف کرد.
میشود گاهی آسمان که میبارد سررا بالا برد و به سادگی ریزش باران تر شد از رحمتی که فراتر از تصور انسان است.
گاهی میشود بی سجاده و بی قامت زیر لب ذکر سبحان الله گفت. ...
خدایا لیاقت میخواهد اینگونه بندگی تورا کردن!
خدایا شایستگی میخواهد لابلای روزمرگی زندگی و اتفاقات ساده تورا دیدن و سر پیش قدرت و بزرگیت فرود آوردن !
ساده نیست همیشه با وضوی عشق مطهر بودن!
ساده نیست بی سجاده و نماز ، هرثانیه و هردم به بندگی تو قامت بستن
خدایا لیاقتی بخش که اینگونه بندگیت کنم و چشم بصیرتی بخش که عظمت تورا لابلای ساده ترین اتفاقات زندگیم ببینم و پیدا کنم!
خدایا مگذار خدایی تو وبندگی من محدود به همان چند رکعت نمازی شود که رو به قبله میخوانم
خدایا بگذار آنقدر عاشقت باشم که همه دنیا قبله گاه نیایشم شود
سعید حیدری مسافر رهجوی آقای محمود اسماعیلی
همه ما دوست داریم از گذشته خود با خبر باشیم و گاهی آن را مرور کنیم، ورق زدن دفتر خاطرات و تماشای آلبوم عکس مسافرت ها برای همه ما خوشایند است، این گذشته گاهی از زمان ولادت ما قدیمی تر است با این حال جذابیت خود را از دست نمی دهد، مثل عکس های کودکی پدر و مادر، همه ما از دیدن تصاویر قدیمی و یادگاری یک کتاب کهنه که متعلق به گذشتگان ما باشد ذوق زده می شویم و دانستن ماجرای زندگی پدران و پدربزرگهایمان حتی گاهی از خاطرات ما برای ما شیرین تر و جالب تر است، می دانید چرا؟
چون آنان ریشه ها و گذشته........................
برداشت من از وادی چهارم
برداشتی که از وادی چهارم می توان کرد این است که در تمام لحظه های زندگیمون همیشه سعی می کنیم تلاش می کنیم تا بتوانیم به چیزهایی که می خواهیم برسیم از طرفی خدا هم همیشه همراه و پشتیبان ما خواهد بود.
البته خیلی از وقت ها کارهای بد و نادرست و اشتباهی که انجام می دهیم از نظر خودمون شاید در لحظه اول اشتباه نباشد اما این در واقع درست نیست چرا که اشتباهات خودمان را به پای دیگران می اندازیم یا خودمان را توجیح می کنیم با کمی فکر و اندیشه می فهمیم که مسئولیت همه کارهایمان را باید خودمان قبول کنیم.
نباید از خدا انتظار داشته باشیم که بدون زحمت و تلاش همه خواسته های منطقی و غیرمنطقی ما به ما ارزانی کند ما باید سعی کنیم همه مشکلات زندگیمان را با فکر حل کنیم و موانع زندگیمان از سر راه برداریم و از خدا بخواهیم که در این راه به ما کمک کند و لاغیر
همیشه باید سعی کنیم راه درست و انتخاب کنیم تا هم دروجدام خودمان حس خوبی کنیم هم از نظر خداوند بنده خوب و مطیعی باشیم در آن لحظه می توانیم از خداوند طلب کمک و یاری داشته باشم
مسافر سفر اول: رضا – مدت سفر 2 ماه
وبلاگ محمود اسماعیلی
دلنوشته یک راهنما (لژیون ویلیام وایت شهرری)
برای چه ورزش می کنیم؟ جهان بینی ورزشی.
همه انسانها می دانند که ورزش برای سلامتی مفید است، که این همان مرتبه علم الیقین از مراتب دانایی است. اما تبدیل شدن از مرتبه دانایی به دانایی موثر زمان بسیاری را می طلبد
برای همین است که در کنگره جهان بینی باید کاربردی و اجرایی نمود و هر چیزی که می دانیم سعی کنیم به مرحله عمل برسانیم. به قول استاد: برشما واجب و ضروری است که از سخن به نقطه عمل حرکت نمایید .
و................
باتلاقی به نام اعتیاد
در ابتدای ورودم به کنگره فقط به خواسته ترک مواد به اینجا آمدم ، وچون بارها قطع و جایگزینی مواد به شیوه های گوناگون اقدام کرده بودم ، از متادون ، داروی گیاهی ، دکتر روان درمانی ، سقوط آزاد ،بوپرنورفین و چند روش دیگر و جواب مناسبی نگرفته بودم ، افکار پریشانی داشتم و با خود میگفتم که مواد ترک ندارد و این تا دم گور همراهم میباشد ، باید فقط سعی کنم ماده مخدر دیگری جایگزین تریاکم نشود و چون در میان دوستان و آشنایان بودند کسانی که میخواستند تریاک را کنار گذارند و درگیر ماده دیگری که تخریب بیشتری داشت شده بودند مانند شیشه و کراک و قرص ،بنابر این از ترک مواد ترس زیادی داشتم ، با خود میگفتم که درون باتلاقی هستم که هرچه بیشتر دست و پابزنم بیشتر درونش فرو میروم.
مسافر سفر: اول عبدالله – از شهرری
نیروی منفی گاه چون پتک بر افکارم میکوبد ، وگاه همچون دلبری خوش سیما خود را به من مینمایاند
بقیه در ادامه مطلب:
چرت زدن من باعث شده بود آتش سیگارم از دستم بیفتد و باعث سوختن فرش ، پیراهن ، شلوار شود و این کار اعتراض اطرافیان را همراه داشت.
یک شب که برای خرید شام بیرون رفته بودم و از قبل و بیش از حد مواد خود (تریاک - قرصها) را مصرف کرده بودم، بعد خرید غذا خواستم از روی جوی آب رد شوم که دیگر چیزی متوجه نشدم وقتی به خود آمدم ، خود را وسط جوی دیدم که نشسته ام.............
وقتی دکتر از پایم عکس گرفتم مشخص شد که کف پای من از دو قسمت شکسته و پای چپم را کچ گرفتند و تا 40 روز پایم در کچ بود و بعد از گذشت 4 سال هنوز بعضی از مواقع که هوا سرد است درد را در پایم احساس می کنم.
برای خواندن به ادامه مطلب بروید:
(( من خواستم شد تو هم می توانی ))
تمام انسانها از نظر نوع تولد یکسان هستند اما از نظر نگاه و دیدگاه با هم متفاوت هستند.
به جایی رسیدم که آرزوی مرگ خود را داشتم، مواد مصرف می کردم و همزمان با مصرف مواد ، گریه و اشک می ریختم.
برای خواندن بقیه نوشته روی ادامه مطلب کلیک کنید.(در ضمن این دل نوشته در سایت اصلی کنگره نیز قرار داده شده است)
این وبلاگ متعلق به جمعیت احیای انسانی کنگره 60 نمایندگی شهرری است که در زمینه پیشگیری - مهار - درمان رایگان اعتیاد مشغول به فعالیت می باشد.